نمی توان سینه ای را شکافت
و دید
تا چه اندازه درد
در انسان ته نشین شده است
باید ضربه را خورد
باید دور شد وَ رفت.
زخم های امسال
اصابتِ دردهایی ست
که دو سالِ پیش خورده ایم.
سید محمد مرکبیان
نمی توان سینه ای را شکافت
و دید
تا چه اندازه درد
در انسان ته نشین شده است
باید ضربه را خورد
باید دور شد وَ رفت.
زخم های امسال
اصابتِ دردهایی ست
که دو سالِ پیش خورده ایم.
سید محمد مرکبیان
که دستکم تو عکسامون
هنوزم پیشم ایستادی ..
وقتی ظرف می شویی ، دعا کن .. شکر کن
به خاطر این که ظرف هایی داری که بشویی
یعنی غذایی در کار بوده
یعنی کسی را سیر کردی
یعنی با محبت ، با عشق از یکی دو نفر مراقبت کردی
برایشان آشپزی کردی ، میز چیده ای
تصور کن چند میلیون نفر در این لحظه
ظرفی برای شستن ندارند
یا کسی را ندارند که برایش میز بچینند !
پائولو کوئلیو
بهای سنگینی دادم تا فهمیدم
کسی را که قصد ماندن ندارد ، باید راهــــی کرد.
- سیمین دانشور
دوستش می دارم
چرا که می شناسمش، به دوستی و یگانه گی.
شهر
همه بیگانه گی و عداوت است.
هنگامی که دستان مهربانش را به دست می گیرم
تنهائی غم انگیزش را در می یابم...
- احمد شاملو
زخم ها
حافظه دارند
كه پس از خوب شدن هم
به ياد مى آورند..
مورات حان مونگان
ترجمه: سیامک تقی زاده
اجازه بده پنج دقیقه
- فقط پنج دقیقه -
سرم را روی شانه ات بگذارم
چشمها را ببندم
و زمین از نو آرام شود.
- سعاد الصباح
من چیزی نمی گویم
تا بدانی
در سکوت هم می توان
عاشق ماند..
- سیروس جمالی
نه رفته اى
نه پيام آمدنى داده اى.
خانه در تصرف بوی توست.
تو نیستی و خانه در تصرف بوی توست.
- منوچهر آتشی
راه میروم
و شهر
زیر پاهام تمام میشود.
تو،
هیچکجا نیستی!
- رضا کاظمی
ناگهان دلت می گیرد...
از فاصله بین آنچه می خواستی
و آنچه که هستی..
ژوان هریس
افراد
به اندازه ی کمبودهایشان،
دیگران را آزار می دهند ...!
ژان پل سارتر
زنها گاهی اوقات چيزی نمیگويند
چون به نظرشان لازم نيست كه چيزی گفته شود
با نگاهشان حرف میزنند
به اندازه يك دنيا حرف میزنند.
هرگز نبايد از چشمان هيچ زنی ساده گذشت...!
Simone de Beauvoir
بگذار رهایم کنند. از من پیشی نمیگیرند
چرا که من جهان را رها کرده ام.. !
- مریم هوله
اگر به این می اندیشی که دیگران چگونه به تو می اندیشند،
یا از دیگران می ترسی،
یا خودت را باور نداری!
محمود دولت آبادی
هر نتی که از عشق بگوید
زیباست
حالا
سمفونی پنجم بتهوون باشد
یا زنگ تلفنی که در انتظار صدای توست
گروس عبدالملکیان
دستم را اگر نگرفته بودی
چگونه می آموختم
در غیبت خورشید هم
می شود خندید؟!
صدایت که ببارد
یک قطره ماه هم
در کاسه ی آبم بیفتد
کافی ست
من نور می شوم
ماندانا زندیان
به خودم احترام میگذارم
یک چای داغ میریزم
داخل زیباترین بشقاب خانه
یک دانه شیرینی میگذارم
همراه یک آهنگ دلنشین
به خودم میگویم:
بفرمایید!
چایتان سرد نشود...
و از تمام تنهایی ام لذت میبرم
اگر گذشته
اذيت ام مى كند
پس هنوز نگذشته ست.
مورات حان مونگان
ترجمه: سیامک تقی زاده
تو نیستی
اما من برایت چای می ریزم
دیروز هم
نبودی که برایت بلیط سینما گرفتم
دوست داری بخند
دوست داری گریه کن
و یا دوست داری
مثل آینه مبهوت باش
مبهوت من و دنیای کوچکم
دیگر چه فرق می کند
باشی یا نباشی
من با تو زندگی می کنم
---
رسول یونان
روزی می رسد
که آدم دست به خودکشی می زند
نه اینکه یک تیغ بردارد رگش را بزند.
نه!
قید احساس اش را می زند.
- چارلز بوکوفسکی
چه کوتاه
زمستان که رفته ای
بهار که باز نمی آیی ..
- سیروس نوذری
کنارِ راه نشسته ام
راننده چرخ پنچر را عوض می کند
جایی را که از آن آمده ام دوست ندارم
جایی را که به آن می روم هم دوست ندارم
پس چرا به عوض کردنِ چرخ با بی طاقتی نگاه می کنم؟
- برتولت برشت
ترجمه: بهنود فرازمند
مردها وقتی عاشق می شوند
به دنیا می آیند
و زن ها
عاشق که می شوند می میرند !
ویسلاوا شیمبورسکا
این خلوتِ همیشه خالیِ من، این ترس خوردهی زخمی،
دوباره بوی ناخوشِ شب دارد...
...
شهیار قنبری
آخرين حيرت زمانی ست
كه ديگر پی می بری
چيزی تو را به حيرت وانميدارد.
ريچارد براتيگان
ترجمه: احمد پوری