loading...
کافه متروک
ADMIN بازدید : 83 نظرات (0)
خب، مى‌دانى؟
بدبختى از آن‌جا شروع شد كه...
گفتيم ما منطقى هستيم.
يكى‌مان پرسيد منطقى يعنى چى؟
ديگرى گفت يعنى هر بلايى سرت آمد صدات درنيايد.
اين شد كه يار‌مان خيانت كرد و صدامان درنيامد.
عزيزمان مرد و صدامان درنيامد.
عشق‌مان رفت و صدامان درنيامد.
توى خانه،
سر خاك،
وسط سالن فرودگاه امام،
به جاى اين كه گل سرمان بگيريم و خودمان را چنگ بزنيم و فرياد بكشيم و شيشه بشكنيم تا نشكند،
نرود،
بماند،
منطقى رفتار كرديم.
ايستاديم و بغض‌مان را قورت داديم و لبخند زديم
- مثل احمق‌ها -
دست تكان داديم و گذاشتيم رفتنى‌ها بروند؛
از خانه،
از دنيا،
از دست....
چه بد منطقى داشتيم ما، چه بد!

از صفحه hosein qui

Photo: ‎و خب، مى‌دانى؟
 بدبختى از آن‌جا شروع شد كه...
 گفتيم ما منطقى هستيم.
 يكى‌مان پرسيد منطقى يعنى چى؟ 
ديگرى گفت يعنى هر بلايى سرت آمد صدات درنيايد.
 اين شد كه يار‌مان خيانت كرد و صدامان درنيامد. 
عزيزمان مرد و صدامان درنيامد. 
عشق‌مان رفت و صدامان درنيامد.
 توى خانه،
 سر خاك، 
وسط سالن فرودگاه امام،
 به جاى اين كه گل سرمان بگيريم و خودمان را چنگ بزنيم و فرياد بكشيم و شيشه بشكنيم تا نشكند،
 نرود،
 بماند،
 منطقى رفتار كرديم.
 ايستاديم و بغض‌مان را قورت داديم و لبخند زديم
 - مثل احمق‌ها -
 دست تكان داديم و گذاشتيم رفتنى‌ها بروند؛
 از خانه،
 از دنيا، 
از دست....
چه بد منطقى داشتيم ما، چه بد!

از صفحه hosein qui‎

برچسب ها عاشقانه ,
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 245
  • کل نظرات : 17
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 66
  • آی پی دیروز : 17
  • بازدید امروز : 72
  • باردید دیروز : 20
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 183
  • بازدید ماه : 154
  • بازدید سال : 1,334
  • بازدید کلی : 12,919