بیماری قشنگی ست دوستت دارم
تو اما علاجش نکن
گوشه ی روسری ات را
گره بزن به انگشت اشاره ام
- دخیل! دخیل یا شافی العشاق
و سیگاری برایم آتش بزن
نترس!
دودش به چشم خدا نمی رسد
شفای من
دوستت دارم یست
که به تو هم سرایت کرده است.
- فریاد شیری
بیماری قشنگی ست دوستت دارم
تو اما علاجش نکن
گوشه ی روسری ات را
گره بزن به انگشت اشاره ام
- دخیل! دخیل یا شافی العشاق
و سیگاری برایم آتش بزن
نترس!
دودش به چشم خدا نمی رسد
شفای من
دوستت دارم یست
که به تو هم سرایت کرده است.
- فریاد شیری
دستم را اگر نگرفته بودی
چگونه می آموختم
در غیبت خورشید هم
می شود خندید؟!
صدایت که ببارد
یک قطره ماه هم
در کاسه ی آبم بیفتد
کافی ست
من نور می شوم
ماندانا زندیان
«کسیکه با دستش کار میکند کارگر است، کسی
که با عقل و دستش کار میکند پیشهور است،
کسی که با دست و عقل و احساسش کار میکند هنرمند است.»
شارل ویلدراک
اَز آدَم هــا بُت نَسازید، این خیانت است!
هَـم به خودتان، هَـم به خودشان... !؟
خدایی میشوند که ،خدایی کردن نمیدانند!
و شما در آخر میشوید، سر تا پا کافرِ خدایِ خود ساخته...!
نه!
هرگز شب را باور نکردم
چرا که در فراسوهای دهلیزش
به امید دریچه ای دل بسته بودم...
احمد شاملو
در صورتت آرامشى بود
كه مى توانستم
تمام كلماتم را
به امانت بسپارم
- مورات حان مونگان
ترجمه: سيامك تقى زاده
آدم ها تا حدّ مرگ از خود خسته ات می کنند
ترکت نمی کنند
اما مجبورت می کنند ترکشان کنی
آنگاه تو می شوی بنده ی سر تا پا خطاکار!
هوشنگ ابتهاج
نه!
هرگز شب را باور نکردم
چرا که در فراسوهای دهلیزش
به امید دریچه ای دل بسته بودم... احمد شاملو
از دورها
دورها میآیی
و فقط
یک چیز
یک چیز کوچک
در زندگی من جابه جا میشود
این که دیگر بدون تو
در هیچ کجا نیستم! .
آنتوان دوسنت اگزوپری
ترجمه : چيستا يثربی
« دوستت دارم »
و این جهانی ترین شعری ست که گفته ام
شاعر نیستم اگر
این را که برای تو نوشته ام
دهان به دهان
میان بوسه های عاشقانه نچرخد
منیره حسینی
من سوال بودم
تو پاسخ؛
تو که آمدی
من از بین رفتم...
...
وه! که چه خــــوش آمدی...
ﺳﺎﻝ ﮔﺬﺷﺘﻪ ، ﻳﮏ ﺟﻔﺖ ﮐﻔﺶ ﺧﺮﻳﺪﻡ ﮐﻪ ﺭﻧﮕﺶ ﻗﺸﻨﮓ ﺑﻮﺩ
ﺍﻣﺎ ﺍﻧﺪﮐﻲﭘﺎﻫﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ .
ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ: ﮐﻤﻲ ﮐﻪ ﺑﮕﺬﺭﺩ،
ﺟﺎﺑﺎﺯﻣﻲ ﮐﻨﺪ .
ﺧﺮﻳﺪﻡ ،
ﭘﻮﺷﻴﺪﻡ ،
ﺧﻴﻠﻲ ﮔﺬﺷﺖ ﺍﻣﺎ ﺟﺎ ﺑﺎﺯﻧﮑﺮﺩ ،
ﻓﻘﻂ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﻫﺎﻱ ﭘﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﻣﻲ ﺳﺎﺧﺖ .
ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ،
ﺑﻬﺮ ﺣﺎﻝ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻧﮕﻲ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﻢ ،
ﺩﺭﻣﺴﻴﺮﻫﺎﻱ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻣﻲ ﭘﻮﺷﻢ .
ﺩﺭ ﻣﺴﻴﺮﻫﺎﻱ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻫﻢ ، ﭘﺎﻫﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ.
ﻣﻦ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ .
ﮐﻔﺸﯽ ﮐﻪ ﭘﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻫﻢﺧﻮﺷﺮﻧﮓ ﺑﻮﺩ ،
ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻣﯽ ﺧﺮﯾﺪﻡ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺮﯾﺪﻡ ﻭ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ
ﮐﺮﺩﻡ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻧﮕﻬﺶ ﻣﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ .
ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺍﺳﺖ ،
ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻧﮕﻬﺶ ﺩﺍﺷﺖ .
ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻃﯽ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻭ ﺳﺎﻝ ﻫﺎ
ﺣﻤﻠﺶ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺍﻣﯿﺪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻣﺮﯼ ﺩﻟﺨﻮﺍﻩ ﺗﺒﺪﯾﻞ
ﺷﻮﺩ.
ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﮐﺮﺩﻧﺶ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ،
ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﺷﺪﻥ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩ.
ﺍﻣﺮﻭﺯ!!!
ﮐﻔﺶ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﻭﺭ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ.
(ﻣﺮﺟﺎﻥ ﺭﯾﺎﺣﯽ)
همه آن پیچ و تاب های بحث
کش دادن لحظه های با تو بودن
بهانه ای بود
تا اندکی دیرتر
کلید بر قفل خانه نهم
و سقوط کنم در آغوش سرد و سیاه
تنهایی.
فرانسیسکو ویلا تورو
ترجمه: احمد پوری
من یک جور زندگی می خواستم
تو یک جور
نتوانستیم کیک مشترکی داشته باشیم
خودمان را خوردیم .
راجر مگاف
ترجمه :محمد رضا فرزاد
آنقدر سُرودمت که از شعر بیرون آمدی
حالا تو را کم ندارم
خودم را
کم می آورم هر روز
کم می آورم هر شب.
- سید محمد مرکبیان
اما همهی راهها
که با پا پیموده نمیشوند
دستت را به من بده
شهاب مقربین
درد دارد...
وقتى ساعت ها مينشينى
و به حرف هايى كه هيچ وقت قرار نيست بگويى فكر مى كنى!
Heinrich Böll
«حقیقت»
تنها متهم ردیف اولیست
که با هزار هزار اتهام
و
بی وکیل مدافع
عاقبت؛
برندهی تمام دادگاههای جهان خواهد شد...
هرگز هیچ حسرتی در دنیا
این چنین یکجا جمع نمی شود
که در این سه واژه ی کوتاه :
" او دوستم ندارد! "
سر والتر اسکات
تعداد صفحات : 9