گاهی وقت ها
دادنِ شانس دوباره به کسی،
مثل دادنِ یه گلوله ی اضافه ست!؟!؟
برای اینکه بار اول نتونسته تو رو خوب هدف بگیره...
جغـــرافیــــای کوچک من بازوان تــــوست
ای کاش تنگ تر شود این سرزمین به من ...
علیرضا بدیع
ای کاش تنگ تر شود این سرزمین به من ...
علیرضا بدیع
بازنده منم
که در را باز می گذارم
شاید که بازگردی
دزد هم که بیاید
چیز مهمی برای بردن نمی یابد
مهم من بودم
که تو بردی
______________
سینا به منش
که در را باز می گذارم
شاید که بازگردی
دزد هم که بیاید
چیز مهمی برای بردن نمی یابد
مهم من بودم
که تو بردی
______________
سینا به منش
تو می روی و من
از پشت پنجره
تماشا می کنم غروب دلم را...
"افلاطون پاشائی"
از پشت پنجره
تماشا می کنم غروب دلم را...
"افلاطون پاشائی"
آدم ها را
می شود از ته کفش هایشان شناخت
یا رفته اند و جاده ها را طی کرده اند
یا مانده اند و سیگارها را له.
می شود از ته کفش هایشان شناخت
یا رفته اند و جاده ها را طی کرده اند
یا مانده اند و سیگارها را له.
همه ی لحظه ها
باردار پریشانی اند
بی گاه
که آرامش زاده می شود
نوزاد وانهاده
هلاک می شود از اشک .
باردار پریشانی اند
بی گاه
که آرامش زاده می شود
نوزاد وانهاده
هلاک می شود از اشک .
دلهای ما که به هم نزدیک باشند
دیگر چه فرقی دارد که کجا ی این دنیا باشیم
دور باش اما نزدیک
من از نزد یک بودن های دور میترسم...
شاملو
دیگر چه فرقی دارد که کجا ی این دنیا باشیم
دور باش اما نزدیک
من از نزد یک بودن های دور میترسم...
شاملو
برای عاشق شدن نباید یک شخصیت متفاوت را دوست داشت،
برای عاشق شدن باید یک شخصیت عادی را متفاوت دوست داشت...
میلان کوندرا
میلان کوندرا
برخي وقت ها ما آدم هايي را دوست داريم كه دوستمان ندارند،
همان گونه كه آدم هايي نيز يافت مي شوند كه دوستمان دارند ،
اما ما دوستشان نداريم . . .
به آناني كه دوست نداريم اتفاقي در خيابان بر مي خوريم
و همواره بر مي خوريم،
اما آناني را كه دوست مي داريم همواره گم مي كنيم
و هرگز اتفاقي در خيابان به آنان بر نمي خوريم . . . !
.
.
.
شل سيلور استاين
همان گونه كه آدم هايي نيز يافت مي شوند كه دوستمان دارند ،
اما ما دوستشان نداريم . . .
به آناني كه دوست نداريم اتفاقي در خيابان بر مي خوريم
و همواره بر مي خوريم،
اما آناني را كه دوست مي داريم همواره گم مي كنيم
و هرگز اتفاقي در خيابان به آنان بر نمي خوريم . . . !
.
.
.
شل سيلور استاين
چه فرق می کند
کجای جهان باشی
دوست داشتن مرز نمی شناسد
پرنده ای ست که بالای میدان مین پرواز می کند.
- ارسلان باقری
درد مرا ؛
خیابان ولیــعــــصـــر می فهمد...
حد فاصل عباس آباد تا پارک وی!
همانجا که روزی دو طرفه بود ...
خیابان ولیــعــــصـــر می فهمد...
حد فاصل عباس آباد تا پارک وی!
همانجا که روزی دو طرفه بود ...
تا کی دل من٬ چشم به در داشته باشد؟
ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد...
...
علیرضا امیری اسفندقه
ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد...
...
علیرضا امیری اسفندقه
چه غریب ماندی ای دل !
نه غمی ، نه غمگساری
نه به انتظار یاری
نه ز یار انتظاری
................
هوشنگ ابتهاج
نه غمی ، نه غمگساری
نه به انتظار یاری
نه ز یار انتظاری
................
هوشنگ ابتهاج
چه غریب ماندی ای دل !
نه غمی ، نه غمگساری
نه به انتظار یاری
نه ز یار انتظاری
................
هوشنگ ابتهاج
نه غمی ، نه غمگساری
نه به انتظار یاری
نه ز یار انتظاری
................
هوشنگ ابتهاج
افروخته یک به یک سه چوبه ی کبریت در دل شب
نخستین برای دیدن تمامی رخسارت
دومین برای دیدن چشمانت
آخرین برای دیدن دهانت
و تاریکی کامل تا آن همه را یک جا به یاد آرم
در آن حال که به آغوشت می فشارم.
- ژاک پره ور
ترجمه: احمد شاملو
این بار زنـده می خواهمت
نـه در رویا ؛ نـه در خیال
این کـه خستـه بیایی
بنشینی در بـرابـرم
در این کافـه پیـر
نه لبخنـد بـزنی ؛ آن گونـه که در رویاست
و نـه نگاه عاشقانـه بـدوزی در نگاهـم
صندلی ات را عوض کنی
در کنـارم بنشینی
سر خستـه ات را روی شانـه ام بگذاری
و بـه جای دوستت دارم
بگویی :
گـم کرده ام تـو را ؛
کجـایی ؟
" ا . کلوناريس "
ترجمه : احمد پوری
نـه در رویا ؛ نـه در خیال
این کـه خستـه بیایی
بنشینی در بـرابـرم
در این کافـه پیـر
نه لبخنـد بـزنی ؛ آن گونـه که در رویاست
و نـه نگاه عاشقانـه بـدوزی در نگاهـم
صندلی ات را عوض کنی
در کنـارم بنشینی
سر خستـه ات را روی شانـه ام بگذاری
و بـه جای دوستت دارم
بگویی :
گـم کرده ام تـو را ؛
کجـایی ؟
" ا . کلوناريس "
ترجمه : احمد پوری
باران را دوست دارم
اما نه آن زمان
که کودکی از راه شستن قبر
نان می خورد !
هوشنگ بهداروند
اما نه آن زمان
که کودکی از راه شستن قبر
نان می خورد !
هوشنگ بهداروند
هرگز هیچ حسرتی در دنیا
این چنین یکجا جمع نمی شود
که در این سه واژه ی کوتاه :
او "دوستم ندارد" . . .!
.
.
سر والتر اسکات
این چنین یکجا جمع نمی شود
که در این سه واژه ی کوتاه :
او "دوستم ندارد" . . .!
.
.
سر والتر اسکات
دستگاهِ شوک
همان لبهایــت ،
به شماره افتاده ام ؛
مرده ام!
با بوسه ای بیا ...
.
// ا.رایان //
همان لبهایــت ،
به شماره افتاده ام ؛
مرده ام!
با بوسه ای بیا ...
.
// ا.رایان //
فکر کنم ..
به بوی عطر تو حساسیت دارم
همین که در ذهنم می‌پیچد ..
از چشمم
اشک می‌آید!
خب، مى‌دانى؟
بدبختى از آن‌جا شروع شد كه...
گفتيم ما منطقى هستيم.
يكى‌مان پرسيد منطقى يعنى چى؟
ديگرى گفت يعنى هر بلايى سرت آمد صدات درنيايد.
اين شد كه يار‌مان خيانت كرد و صدامان درنيامد.
عزيزمان مرد و صدامان درنيامد.
عشق‌مان رفت و صدامان درنيامد.
توى خانه،
سر خاك،
وسط سالن فرودگاه امام،
به جاى اين كه گل سرمان بگيريم و خودمان را چنگ بزنيم و فرياد بكشيم و شيشه بشكنيم تا نشكند،
نرود،
بماند،
منطقى رفتار كرديم.
ايستاديم و بغض‌مان را قورت داديم و لبخند زديم
- مثل احمق‌ها -
دست تكان داديم و گذاشتيم رفتنى‌ها بروند؛
از خانه،
از دنيا،
از دست....
چه بد منطقى داشتيم ما، چه بد!
از صفحه hosein qui
بدبختى از آن‌جا شروع شد كه...
گفتيم ما منطقى هستيم.
يكى‌مان پرسيد منطقى يعنى چى؟
ديگرى گفت يعنى هر بلايى سرت آمد صدات درنيايد.
اين شد كه يار‌مان خيانت كرد و صدامان درنيامد.
عزيزمان مرد و صدامان درنيامد.
عشق‌مان رفت و صدامان درنيامد.
توى خانه،
سر خاك،
وسط سالن فرودگاه امام،
به جاى اين كه گل سرمان بگيريم و خودمان را چنگ بزنيم و فرياد بكشيم و شيشه بشكنيم تا نشكند،
نرود،
بماند،
منطقى رفتار كرديم.
ايستاديم و بغض‌مان را قورت داديم و لبخند زديم
- مثل احمق‌ها -
دست تكان داديم و گذاشتيم رفتنى‌ها بروند؛
از خانه،
از دنيا،
از دست....
چه بد منطقى داشتيم ما، چه بد!
از صفحه hosein qui
به چشمهایم زل زد و گفت : با هم درستش می کنیم ...
و من تازه فهمیدم : تنهایی چه وسعت نامحدودی دارد !
با هم ... ! چه لذتی داشت این با هم ... !
حتی اگر با هم هیچ چیزی هم درست نمی شد ...
حتی اگر تمام سرمایه ام بر باد می رفت ...
حسی که به واژه ی " با هم " داشتم را
با هیچ چیزی در این دنیا معاوضه نمی کردم ..!
تنها کسی که وحشت تنهایی را درک کرده باشد ،
می توانست حس من را در آن لحظات ، درک کند !
لیلیان هلمن
و من تازه فهمیدم : تنهایی چه وسعت نامحدودی دارد !
با هم ... ! چه لذتی داشت این با هم ... !
حتی اگر با هم هیچ چیزی هم درست نمی شد ...
حتی اگر تمام سرمایه ام بر باد می رفت ...
حسی که به واژه ی " با هم " داشتم را
با هیچ چیزی در این دنیا معاوضه نمی کردم ..!
تنها کسی که وحشت تنهایی را درک کرده باشد ،
می توانست حس من را در آن لحظات ، درک کند !
لیلیان هلمن
اكنون كه تو مى روى
همه چيز
شبيه تو خواهد شد
- ييلماز اردوغان
ترجمه: سيامك تقى زاده
حکم تیر بارون طرف میاد
غضنفر ازش می پرسه مگه جرمت چی بود
طرف میگه یه نفرو کشتم
غضنفر میگه حتما منو که سه نفر کشتم بمبارون می کنن
به نظر شما هم، با چنگال ماست خوردن،
منطقی تر هست تا آدم بلند بشه بره قاشق بیاره؟
یا فقط من خیلی منطقیم؟!!!!
عاشقانه های نسل ما در آینده ای نزدیک....
.
.
.
.
همه چیز از یه لایک شروع شد....
لمس کن
صدای من این جاست
ترانه ای آرام
روی نبض آبی دستت
- رویا زرین
الفبا برای سخن گفتن نیست
برای نوشتن نام توست
اعداد
پیش از تولد تو به صف ایستادند
تا راز زادروز تو را بدانند
دست های من
برای جست و جوی تو پیدا شدند
دهانم
کشف دهان توست.
ای کاشف آتش
در آسمان دلم توده برفی است
که به خنده های تو دل بسته است.
- محمد شمس لنگرودی
مجرم شناخته شدم ...
به قصد تشویق اذهان عمومی به خواندن "شعر" ...
انتشار مطالب خلاف عفت عمومی تحت عنوان "عشق" ...
و نشر اکاذیبی به نام" آزادی"!
سینا به منش
تعداد صفحات : 7
اطلاعات کاربری
241لینک دوستان
آرشیو
آمار سایت